
قوی سیاه
دانیل کانمن، برندهی جایزهی نوبل اقتصاد و نویسندهی کتاب «تفکر سریع و آهسته» که بهنوعی مرجع کتابهای اقتصاد رفتاری محسوب میشود، در مورد کتاب قوی سیاه میگوید: «کتاب قوی سیاه طرز نگرش من در مورد چگونگی سازوکار این دنیا را بهکلی تغییر داد.»
یک قوی سیاه به پدیدهای بسیار غیرمحتمل گفته میشود که سه مشخصهی اصلی دارد: غیرقابل پیشبینی است؛ تأثیرات قابلتوجهی بر جای میگذارد؛ و پس از وقوع آن ما شروع به آوردن دلایلی میکنیم که وقوع آن را غیرتصادفیتر و قابلپیشبینیتر از واقعیت نشان دهد. موفقیت حیرتانگیز شرکت گوگل یک قوی سیاه است؛ واقعهی 11 سپتامبر نیز چنین بود. برای نسیم نیکولاس طالب، قوهای سیاه تقریباً تمامی وقایع دنیا را شامل میشوند، از پیدایش ادیان گرفته تا پدیدههایی که در زندگی شخصی ما رخ میدهند.
چرا وجود یک قوی سیاه را صرفاً پس از وقوع آن متوجه میشویم؟ قسمتی از جواب این سوال، طبق تعریف طالب، به این خاطر است که ذهن انسانها طوری طراحی شده است که در مواقعی که باید روی کلیت موضوع تمرکز کنند، بر جزئیات دقت میکنند. ما روی چیزهایی تمرکز میکنیم که در حال حاضر میدانیم و همیشه در مد نظر قرار دادن چیزهایی که نمیدانیم سهلانگاری میکنیم. در نتیجه، ما در برآورد فرصتها ناتوانیم و قادر نیستیم «غیرممکن» را تصور کنیم.
طی سالهای متمادی، طالب بر روی این مسئله مطالعه کرده است که ما چگونه خود را گول میزنیم که بیشتر از چیزی که فکر میکنیم، اطلاع داریم. ما افکارمان را روی مسائل پیشپاافتاده و غیرمرتبط محدود میکنیم، در حالی که پدیدههای بزرگ ما را غافلگیر میکنند و دنیای ما را شکل میدهند. در این کتاب آگاهیدهنده، طالب طرز نگاه ما به دنیا را تغییر میدهد.
طالب نویسندهای زیرک و خوشقلم است که داستانهایی غیرمنتظره برای روایت دارد. او در مجموعهای از علوم، از علوم شناختی گرفته تا کسبوکار و نظریهی احتمال، تخصص دارد و با ترکیب اینها دانشی بینظیر برای خوانندگان به ارمغان میآورد. بهراستی کتاب قوی سیاه خود یک قوی سیاه محسوب میشود.
قسمتی از متن کتاب:
«پیش از کشف استرالیا، مردم دنیای قدیم معتقد بودند که تمامی قوها سفید هستند، اعتقادی غیرقابل خدشه که با شواهد موجود همخوانی داشت. مشاهدهی اولین قوی سیاه غافلگیری بزرگی برای پرندهشناسان (و افراد دیگری که رنگ پرندهها برایشان اهمیت بسیار زیادی داشته است) بوده است، اما این نکتهی قابل توجه این داستان نیست. این داستان نمایانگر محدودیت شدید یادگیری از طریق مشاهده یا تجربه و شکنندگی دانش ما است. یک مشاهده کافی است تا نظریهای که طی هزاران سال مشاهدهی موفقیتآمیز از میلیونها قوی سفید نشأت گرفته را نامعتبر کند.»
افزودن دیدگاه
لغو پاسخ