
آزمون بحران برای مدیریت ریسک بانکها
آزمون بحران ابزاری برای مدیریت ریسک بازار، نرخ بهره، نرخ ارز، ریسک اعتباری و ریسک نقدینگی می باشد. آزمون بحران یک روش توسعه یافتهتر نسبت به روشهای پیشین تحلیل ریسک است. این روش یک ابزار مهم به ویژه برای آزمون ساختار مالی بانکهاست.
اگر به تاریخچه بازارهای مالی در چند دهه اخیر نگاهی بیندازیم یک نکته تاریک آن قطعاً بحرانهای فراوانی است که روی داده و آثار مخربی بر زندگی افراد و ورشکستگی بنگاههای مالی از خود به جای گذاشتهاند.
آزمون بحران به دنبال چیست؟
آزمون بحران به دنبال درک این موضوع است که دوام یک دارایی در معرض ریسک در شرایط بد چقدر است، این دارایی میتواند یک وام یا کل پرتفوی دارایی بانکها باشد. مدلهایی که از این آزمون استفاده میکنند در حال تکامل بوده تا بتوانند ویژگیهای واقعبینانهتری را اراِئه کنند. در توافقنامه اولیه بال که در سال 1988 منتشر شد هیچ اشارهای به آزمون استرس نشده بود اما در سال 1995 در اصلاحیه ریسک بازار یک بخش به این آزمون اختصاص داده شد.
آزمون استرس عمدتاً برای تعیین موقعیتهای بحرانی که روابط نرمال بازار شکست خورده و معیارهای ارزش در معرض ریسک گمراهکننده میگردند مناسب میباشد.
به عنوان مثال در بحران مالی سال 2008، موسسات فَنیمی[1] و فردیمک [2] که تحت نظارت بازل 1، بازل 2، بانک مرکزی آمریکا و کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا قرار داشتند از لحاظ مقررات نظارتی دارای سرمایه کافی برای مقابله با شرایط خاص بودند، اما حجم عظیمی دارایی در معرض ریسک شامل اوراق بهادار با پشتوانه وامهای رهنی داشتند و مدلهای ریسک داخلی که مطابق قوانین نظارتی هم بود خطر قابلتوجهی را برآورد نمیکرد. نهایتاً با شروع بحران پیشبینیهای آنها درست از آب در نیامد، لذا بیاعتمادی موسسات مالی نسبت به مقررات کفایت سرمایه مسئولین را واداشت تا با استفاده از آزمون بحران به سنجش دقیقتر کفایت سرمایه بانکها بپردازند.
کاربردهای آزمون بحران
کاربردهای آزمون استرس را میتوان در موارد زیر نام برد:
- شناخت نقاط ضعف سیستم مالی در صورت وقوع بحرانها
- ارزیابی میزان پایداری نظم مالی در مقابل بحرانهای مالی و اقتصادی
- چگونگی افزایش میزان پایداری
- بررسی ارتباط و نحوهی تاثیر بخشهای مختلف در صورت وقوع بحران
آزمون بحران کلان اخیراً به عنوان ابزاری برای ارزیابی آسیبپذیری کل نظام مالی به کار برده میشود. این آزمون بخش مهمی از برنامههای ارزیابی بخش مالی[3] را تشکیل میدهد که توسط صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در اواخر دهه 1990 پایهگذاری شد و جزو لاینفک ابزارهای سیاستگذاران در عرصه ثبات مالی به شمار میرود.
نتیجهگیری
با توجه به اینکه موسسات مالی به ویژه بانکها اهمیت زیادی در توسعه اقتصادی دارند اما در عین حال موسساتی به شدت اهرمی بوده که کوچکترین نقص در هر یک از آنها باعث وقوع بحرانی در کل نظام مالی میشود بنابراین باید نظارت و مقرراتگذاری بر آنها بسیار دقیق باشد. مطالعات انجام گرفته در این حوزه نشان میدهد که به منظور مدیریت جامعتر باید ریسکها هم در شرایط عادی و هم شرایط بحرانی ارزیابی شوند. تفاوت مشخصی در رفتار عوامل ریسک در شرایط عادی اقتصادی و در شرایط بحرانی، مانند بحرانهای مالی وجود دارد. در شرایط عادی، رفتار عوامل ریسک را راحتتر میتوان پیشبینی نمود زیرا رفتار آنها در دوره کوتاه تا متوسط تغییر مهمی نمیکند. بنابراین رفتار آینده را میتوان از عملکرد گذشته پیشبینی نمود. با این حال در شرایط بحرانی، رفتار عوامل ریسک بسیار غیر قابل پیشبینی میگردد و رفتار گذشته کمک اندکی به پیشبینی رفتار آتی مینماید. این پدیده توضیح میدهد که چرا مدیران ریسک به طور منطقی از یک رویکرد دو قسمتی در مدیریت ریسک استفاده مینمایند که از یک طرف در شرایط عادی از تکنیکهای کمّی و کیفی برای اندازهگیری ریسک استفاده مینمایند و از طرف دیگر در شرایط بحرانی از آزمونهای استرس به منظور کمّی کردن زیانهای احتمالی استفاده میکنند.
[1] Fannie Mae
[2] Freddie Mac
[3] FSAP (Financial Sector Assessment Program)
افزودن دیدگاه
لغو پاسخ